مامان ميميره و زنده ميشه اين روزا
عزيز دلم نمي دوني چه حالي دارم اين روزا ...مردم از بس با خودم واژه كاش كه رو تكرار كردم ...خسته شدم از لعنت كردن اوني كه دلمون و آشوب كرده و حال تو رو خراب...ديوونه ميشم از تكرار جمله ببخشيد مامان خوبي نبودم..ببخشيد حواسم بهت نبود ...ببخشيد نميدونم برات بنويسم يا نه كه چه آتيشي به جون منو بابا و مامان جون و باباجوني افتاده..نميدونم بهت بگم كه اين اتيشو توي دلمون به پا كرده يا نه..نمي دونم توي اين روزا كه دختر خاله آوا به دنيا اومده اين چه غمي بود كه وجود منو داره ميخوره...آخه اين چه اتفاقي بود... هزارتا نذر كردم چيزيت نشده باشه...ببخش كه شير حرص و غصه اين روزا تنها خوراكت شده و گريه و بي قراري هم تنها راه اعتراضت به اين شير و ...
نویسنده :
مامان شازده
17:27